مقدمه: شخصا این وبلاگ را روزنوشت نمی دانم اما با توجه به حجم ایمیلهای رسیده و محبت دوستان این مطلب نوشته شده است. تمام این مطلب بر اساس مشاهدات شخصی من است که به عنوان نویسنده دومین وبلاگ محبوب فارسی زبان در نظرسنجی اخیر پرشین وبلاگ به عنوان تنها مرجع در این زمینه در این مراسم شرکت کرده بودم. این مطلب بازگوی حاشیه های ناگفته از این مراسم است. هرگونه متلک گویی به من آزاد است. خودم را آماده کرده ام :)
در ضمن مثل اینکه بچه های پرشین بلاگ انتقاد از پرشین بلاگ را ایرانی بازی می نامند. من واقعا دوست داشتم از این جشن حمایت کنم و باز هم ازشان تشکر می کنم چون می دانم که کار بزرگی می کنند اما نمی توانم یک متن مثبت بنویسم وقتی نظرم مثبت نیست. اگر این به قول دوستان ایرانی بازی است من هم یک ایرانی هستم و متنی که در ادامه می خوانید ایرانی بازی است :)
راستش بگذارید از اصل ماجرا شروع کنیم. این جا را مانند یک گزارش لحظه به لحظه بخوانید:
مراسم تقدیر از وبلاگنویسان برتر آغاز می شود. قبلش یک کلیپی پخش می شود که یک اسکرین شاتش هم به وبلاگ من اختصاص دارد.
وبلاگ اول که طبیعتا وبلاگ یک پزشک معرفی می شود. دوم مزیدی، سوم کلاشینکف دیجیتال ( ششمین وبلاگ محبوب فقط در پرشین بلاگ و نه کل وبلاگها! ) و چهارم اکرنه ( وبلاگ مدیر خود پرشین بلاگ ).
مجری دوباره از آقایی که معرفی می کردند و فکر می کنم اسمشون نکوهیده بود ( درست می گویم؟ ) می خواهد که اسم نویسنده های وبلاگها را بخواند که به روی سن بیایند. آقای نکوهیده اشتباها به جای یک پزشک به خانم می گوید یک فتحی. اینجا میکروفون باز است و ما هم می شنویم. خانم با یک چیزی که به نظر می رسد «می گویند این چیزی نیست، هیچی» اشاره می کنند که یک پزشک درست بوده و آقا درستش که یک پزشک هست را می خوانند. ( اینجا را همه می توانستند ببینند ) …
بعد از این اتفاق و دادن جوایز آقایی که با چند دوستشون در کنار ما نشستند ( اسم یکی از خانمها یادمه مینا بود ) شروع کردند به بحث درباره یک فتحی. حدودا بحث این جوری شروع شد آقا گفتند: هه یک فتحی هم هست. خانم گفتند: ها؟ :) آقا ادامه دادند که یک فتحی هم دعوت است. اما فکر نمی کنم دعوتش کنند بره بالا . اصلا نیومده ( دقت دارید که من کنارش با یک نفر فاصله نشسته بودم ) …
{ من اینجا با یک عذرخواهی وارد بحث شدم. جالب اینجا بود که خودم را هم معرفی نکردم. همین جا باید از این اکیپشون عذرخواهی کنم. چون کارم خیلی بد بود که ناشناس باهاشون صحبت کردم. فکر می کردم بعدا شناس بشوم! }
من با آقا کلی بحث کردم که من یک فتحی را می شناسم و می دانم که میاد. تازه خودش به من گفته که هم دعوت است و هم قرار است ازش تقدیر بشود. آقا هم انکار کردند و بعد از این که اشاره کردند که از طرفداران این وبلاگ هستند { آقا دست شما درد نکند. کلی ذوق کرده بودم تعریف می کردی از وبلاگ :) } که من شنیدم که چون این شدیدا عشق وردپرس است اگر بیاد آبروریزی می کند و اصلا با اینا دشمن خونی است ( خدائیش من نفهمیدم این دشمنی را از کجا گفت! ) و اصلا نمیاد. بحث که یک خورده کش پیدا کرد از آنجایی که مطمئن بودم که دیگر می روم روی سن با اینا شرط بندی کردم! من گفتم یک فتحی می رود روی سن و آقا هم گفتند نمی رود. البته این شرط بندی یک خورده فکر می کنم به خاطر این انجام شد که آقا می خواستند جلوی دو خانم دیگر یک حرکت جالبی کرده باشند و من را ضایع بفرمایند :) بنده هم مطمئن که شرطی که نیم ساعت پیش به دوست همراهم باخته بودم را از این راه جبران می کنم. شرط بسته شد و دریغ از یک بار که اسم یک فتحی از زبان احدالناسی خوانده بشود. اگر همان یک بار اول اسم من را نمی خواندند کلا شک می کردم که من توی کامپیوترشان هستم یا نه؟ این بنده خداها هم نیم ساعت قبل از پایان جشن حوصله نکردند و رفتند. خدا رحم کرد که گیر نداد که شرط رو بده. تنها چیزی که از بحث آن روز فهمیدم این بود که حتی اگر شما توی نظرسنجی دومین وبلاگ شده باشید چون ممکن است از وردپرس حرف بزنید پس می شود رای های دوستانتون را نادیده گرفت :)
یکی از برنامه نویسان پرشین بلاگ هم بودند که قبل از مراسم با هم تلفنی اوکی کردیم و من از در تالار الغدیر تا جایی که رفتم نشستم با ایشان همراهی شدم که دستشان درد نکند. سوال اینجاست که من اگر واقعا ازم تقدیر شده است چرا ایشان که هم از آمدنم خبرداشتند و هم از جایم مطلع بودند به من نگفتند که بیا جایزه ات را بگیر. آن جوری که ایشان می گویند خانم پولادزاده خیلی هم ناراحت شدند که چرا من روی سن نرفتم!!!! این درحالی است که اطلاعات غیرموثقی می گویند که خانم پولادزاده اصلا من را در نظر نگرفتند و به نیامدن من اشاره کردند که می توانند خودشان بهتر توضیح بدهند.
یک نکته دیگر این است من به عنوان وبلاگنویس دوم بودم و این درحالی است که طبقه پایین برای صد وبلاگنویس برتر و افراد VIP بوده است. از آنجایی که وبلاگنویس دوم جزو صد وبلاگنویس اول حساب نمی شود ( این که چطوری حساب نمی شود را خودتان باید بفهمید. من نفهمیدم! ) من به طبقه دوم راهنمایی شدم. دلیلش هم پر بودن سالن پایین عنوان شد. این در حالی است که من از آقایی که ردیف اول نشسته بودم پرسیدم که اوضاع پایین چطوره و ایشان گفتند که که جا هست و به ما نمی دهند و مال افراد خاص است. با توجه به این که افراد VIP معمولا ردیفهای اول می نشینند حدس می زدم ( انگار حدسم اشتباه بوده ) که می شد از صندلی های خالی میانی که به نظر برای VIP ها نبوده است به من هم صندلی داد. حالا کی خاص بوده جای توضیح دارد.
اما باز هم برای من سوال است که چطور شد کسی که توی برترین وبلاگها رتبه دوم را گرفته به روی سن دعوت نمی شود. حتی یک جای مناسب هم داده نمی شود که بشود پایین را دید. توی یک گوشه تاریک با یک جایی که واقعا نورپردازی خسته کننده بود نشستن برای 4 ساعت و ندیدن دوستانی که به خاطرش به جشن رفتید خیلی آزاردهنده است. قراری با جادی عزیزم گذاشته بودیم که متاسفانه تا بیرون از جشن از دیدنشون محروم بودیم. این هم جای سوال برای من دارد. من از همان مسئول پرسیدم که جادی نیامده و ایشان گفتند که جادی تماس گرفته و گفته که ساعت5:30 تا 6 می آید. من هم به ایشان گفتم اگر آمدند حتما یک ندا به من بدهید. این در حالی است که جادی تکذیب می کند و بر طبق شواهد و گزارش دقیقش از ساعت 4 آنجا بوده است! رسما هیچ بلاگر مطرحی را ندیدم. و نه هیچ دوستی :(
دیروز نتایج رسمی اعلام شد و دوست بی نهایت عزیزم خانم آنی دالتون به عنوان رتبه دوم معرفی شدند. آنقدر خانم آنی بر سر من منت دارند که خوشحال باشم از موفقیت ایشان اما برای من یک سوال مطرح است؟ وبلاگ من در طول کل نظرسنجی در رده دوم بوده و به غیر از یک شاید یک روز یا دو روز که اول بود از جایش تکان نخورد. در زمان پایان نظرسنجی هم باز من دوم بودم. الان توی اعلام نهایی من سوم شدم. در جواب این سوال که چرا این جوری شده؟ معلوم شده که من بعد از نظرسنجی هم می توانستم در نظر سنجی دست ببرم که خدا را شکر تقلبم معلوم شده و من از رده دوم به سوم رسیدم :) اگر توی نظرسنجی بود اشکال نداشت اما چرا پس تا روز آخر من دوم بودم؟ قرار شد من این را در وبلاگ بگویم و خواننده ها خودشان قضاوت کنند احتمالش را!
خدا را شکر با سوم شدن من آنی یک پله بالاتر رفت و ایشون دوم شد وگرنه اگر از دوستان خودم نبود خیلی ناراحت می شدم. این وبلاگ آنی ( یادداشت های یک دختر ترشیده ) را هم از دست ندهید.
اما راستش به غیر از دیدن جادی عزیز تنها نکته جالب دیدن آنی دالتون بود. اما راستش خیلی دلم سوخت. وقتی معلوم شد که ویولت هم هست می توانم بگویم واقعا متاثر شدم ( شدید! ) و هر چه سعی کردم که ببینم ویولت چه شکلی است ندیدمش. در حالی که اگر پایین بودم این اتفاق نمی افتاد. حتی یک تصویر هم روی نمایشگرها از ویولت ندیدیم.
واقعا از حضور این زن بهت زده و شوکه بودم و خودش هم می شناسد و می داند که کاملا صادقانه دارم می گویم. ایشالله به جای رفتن به چنین جشنهایی باید هماهنگ کنیم و چندتا بلاگری که تقریبا با هم آشنا هستیم یک قراری جایی با هم بگذاریم.
وبلاگنویسان عزیز دیگری هم بودند که دوست داشتم ببینمشان اما سخنرانی به شدت طولانی خانم محتشم زاده، بلاگری که رسما وبلاگشان را نمی شناسم وقت را از دیگر دوستان می گیرد. چه اشکالی داشت این جشن یک خورده وبلاگی تر بود تا گیلاس خانم عزیز هم بیاد روی سن تا ما ببینیم بالاخره این انقدر بداخلاق هست یا نه؟ ولی خدائیش من هر جور حساب می کنم نمی توانم تصویر یک خانم لجباز و بداخلاق را از ذهنم دور کنم. ایشالله به زودی یک میتینگی با ایشان و شوهرشون می گذاریم. شاید هم با مریم خانم شریف و شوهرشون. آقای جادی و خانمشون. ویولت عزیز ( البته بعد از کم شدن دردسرهایش به زودی )، ویدا خانم نورمحمدیان و تعداد زیادی از دوستان که این جشن می توانست ما را با هم آشناتر بکند. امیدوارم بتوانم روزی همه شما را که یک خورده با هم آشنا هستیم ببینم. راستش نمی دانستم شما هستید و فقط ویلی بود که آن هم نشد ببینمش و با هم 4 کلمه درددل وبلاگنویسی کنیم.
راستش این نظرسنجی محبوبترین وبلاگ یک خوبی هم برای من داشت. من یک تک رای هم به خودم ندادم اما توی نظرسنجی دوم شدم ( یا سوم ) آن هم بین 3000 وبلاگ و این این امید را به من می دهد که شما واقعا بامعرفت هستید و محبتتان را از من دریغ نمی کنید. هر چند این در حالی است که فهمیدم بلاگری مثل یک پزشک انقدر شناخت دارد که توی همچنین جشنی شرکت نکند. راستش رسما با بعضی از تعریفهای اغراق آمیز و بزرگ نمایانه که از دکتر مزیدی شد خوشحالم که ایشان هم شرکت نکرد و شان خودش را بالا نگه داشت و رسما علاقه ام به دکتر مزیدی دو برابر شد. راستش الان می فهمم که سایتی مثل پی سی دانلود برعکس رقیبانش که می خواستند خودشان را وسط وبلاگها جا کنند چرا از نظرسنجی محبوبترین وبلاگ کنار کشید. انگار پی سی دانلود هم شرط بزرگی را فهمیده است.
و از خودم خجالت کشیدم که نشد تشکری از دوستان وبلاگنویس بکنم. شرمنده دیگر. انگار من بودم و تقدیر نبود!
پی نوشت:انصافا تبریک نگفتن به این عزیزان خالی از اخلاق دوستی و وبلاگی است. اول باید تبریک به دکتر علیرضا مجیدی بگویم که هرکاری کردیم زورمان نرسید و از رتبه اول پایین نیامدند. بعد به آنی تبریک بگویم که واقعا احساس می کنم نویسنده توانایی است و همیشه برای ما محبوب بوده است. ویولت هم که واقعا افتخار داد آمد. فکر می کنم آقای کیانیان هم خیلی سرفراز شد. به بچه های همشهری جواد تبریک بگویم که واقعا آبروی پرشین بلاگ رو خریدند. به دکتر مزیدی تبریک بگویم که سر این جریان نمی دانم چرا ازش خوشم آمد. به زهرا اچ بی که واقعا گل کاشت و حیف شد که ندیدیمش. به معلم گل و 4 تا نوگلی که وبلاگ دیرتش باد نمی گذارد هیچ وقت مهرو محبت از یادمان برود. از میلاد و بامداد که جای شان خالی نباشد. از بقیه دوستان که زیاد شناختی نسبت بهشان ندارم تا جادی عزیزم که اگر نبود واقعا این نقطه روشن این جشن بود و حیف که در طبقه بالا بود. از حقیقت نگذریم دوست داشتم جای این همه سخنران فقط یک دقیقه سخنرانی جادی را ببینم :)
همه موفق باشید و یادتان باشد همیشه کسانی چون من هستند که دوستتان داشته باشند چون شما واقعا دوست داشتنی هستید.
پیروز و شاد باشید.
اوه! جدی؟ یعنی نرفتید بالا؟
مگه هماهنگ نکرده بودند؟!!
پاسخ: اصلا اسمم صدا نشد. قبلش با من هماهنگ کرده بودند که برای تقدیر شدن و روی سن رفتن بروم.
جای تاسفه! همین
سلام
تاقبل از خوندن این پست تو دلم به خودم فحش میدادم که چرا به جشن نرفتم و دوستانم رو ندیدم ، ولی الان خوشحالم که نرفتم ، به امید روزی که هممون هممون رو ببینیم :)
من به شخصه شرمنده شدم که همچین برخوردی با شما شده
موفق تر باشی عزیز
پاسخ: دور از جان. شرمنده چی است علی آقا. خیالت راحت من هم فقط جادی را دیدم. این جشن عوضش درس خوبی بود :(
کسی نپرسید پس زهرا اچ پی که نفر سوم بود کجا رفت؟
پاسخ: زهرا گفته بود نمیام اما حتی یک اسم هم ازش برده نشد!
اگه یادتون باشه من در روزهای نظرسنجی گفتم این نظرسنجی کشکیه!
به نظر من ایرانی بازی همون مافیایی باری هست که همه جا وجود داره
وقتی صرف نکنه ، وقتی موقعیت در خطر بیفته و وقتی موقعیت های اینچنینی پیش بیاد …
کاریش نمیشه کرد جز اینکه مواظب باشیم خودمون یه وقتی رطب نخوریم
موفق باشی ای 1فتحی
من هم بودم . وبلاگ دوستداران حیوانات و محیط زیست
نا هماهنگی در برنامه تا حدی مشخص بود و اینکه افرادی مثل ابتکار و محتشمی بیش از حد حرف زدند ولی آنچه که در این چند روزه خواندم همش انتقاد و انتقاد بوده … نمی خواهم از پرشین بلاگ دفاع کنم ولی باید نکات مثبت این جشن را هم مورد توجه قرار داد. در این زمانه که سایه وبلاگ نویسان را با تیر می زدند اداره چنین مجموعه ای خالی از دردسر و گرفتاری نیست و شاید برای همین است که به افرادی مثل ابتکار و ابطحی اجازه می دهند که بیش از حد لازم صحبت کنند ، شاید به دنبال جذب حمایتهای معنوی آنها در مواقع خطر هستند…
مطمئنم کسی برای جایزه و تقدیر وبلاگ نمی نویسد و بر این اساس هر وبلاگ نویسی به نوعی برنده است و جای تقدیر دارد
پاسخ: هرکس چیزی را که می بیند می نویسد. صحبت کردن این عزیزان هم باعث مسائل بالا نمی شود. آیا حرف زدن آنها باعث شد که از من تقدیر نشود؟ یعنی یک دقیقه وقت نمی شد داده بشود تا من متنی را که برای تشکر از وبلاگنویسان آماده کرده بودم بخوانم؟ و چرا این وقت در اختیار وبلاگنویسان بعضا گمنامی که به صرف پرشین بلاگی بودن روی سن بودند داده شد؟ فکر می کنم آنقدر برای این دوستان احترام قائل شده بودم که انتظار یم ذره احترام داشته باشم!
راستی منم نیومده بودم ها :)
پاسخ: ندیدن شما هم مزیت بر بدی مجلس :)
سلام يك فتحي عزيز
اومدم بابت لينك دانلود كاسپرسكي تشكر كنم كه ديدم شما هم از جشن نوشتين.
آخه آقاي غرب زده عزيز وقتي يه سرويس وطني به اين ماهي هست كه البته حق مسلم شماس، چرا وردپرس ؟ زشته به خدا ! نكنين اين كارا رو !
خوبيت نداره جلو ملت !
حالا سال ديگه اگه مثل بچه آدم اومدين حق و حقوقتون رو گرفتين، تقديرم ميشين، پايينم مي شينين .
پاسخ: اگر قرار است بخاطر جایزه از علاقه ام که وردپرس است بگذرم همون بهتر که جایزه نگیرم و تقدیر نشوم. زنده باد وردپرس بدون جایزه :)
به خاطر لینک کسپرسکی هم خواهش می کنم.
داد و قار میکردی
شاکی میشدی
میزدی تو گوششون
پاسخ: جایزه نوبل نمی خواستند بدهند که :)
اگر خواستید قرار بگذارید وبلاگ نویس ها را ببینید. اول با وزارت کشور، وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی، اماکن، دادسر و وزارت امور خارجه و سازمان ملل هماهنگ کنید، یک وقت مشکلی برایتان پیش نیاید!
اسم شما رو اعلام کردن . اما نیومدی … فیلمش هست. بتونم برات میفرستم .
پاسخ: خوشحال می شوم که بفرستید. یک سوال حسین جان. اگر اسمم بود پس چرا شما نپرسیدید که فلانی تو ( خودم رو می گویم ) چرا نیامدی جایزه ات رو بگیری؟ یک ذره ارزشش رو نداشتم یک لحظه سوال کنید؟ در ضمن ما چند نفر بودیم که حواسمون اونجا بود. خوشحال می شوم که بازبینی کنید و نتیجه اش را به من هم بدهید!
یادته گفتم وارد این بازی نشو ؟ گفتی واسه من ارزش داره
پاسخ: قبول دارم. ای کاش نمی رفتم تا با خاطره خوبی تمام بشود.
سلام وبلاگ گنده ما که توی این مراسم نبود
ولی بازم خوشحالم که میبینم شما به این جشن رفتید
رفتن شما به این جشن مانند رفتن ما بود
تبریک میگویم
اگه می شه یه فیلمی 4 تا عکسی از این مراسم بذارید و بگید حالا جایزه اش چی بود و نشانی اش را هم بگید
موفق باشید
پاسخ: دانشکده مدیریت پل گیشا. جایزه را هم نمی دانم. فکر نمی کنم چیز خاصی بوده باشد.
بازم سر زده اومدم
یه مطلب جالبی درباره این مراسم خواندم که جالبه شما هم بخونید:
http://www.links.p30download.com/archives/9463.php
راستی می خواه بدونم هیچ یک از اعضای پی سی دانلود بودند یا نه
من هم می تونم در جشن سال بعد شرکت کنم با توجه به قرار نگرفتن وبلاگ من در لیست
راسی در لینکدونی راستی اگه دوست دارید 10 عکس خود را به صورت مجانی چاپ کنید به http://links.p30download.com/archives/9457.php برید گفتم شما هم بدونید
ممنون می شم جواب سوالامو بدید
پاسخ: من از بچه های آنها کسی را ندیدم. ممنون از لینکها
لوول. همینکه اسم پرشین بلاگ بخوره سر در یه چیزی برای اینکه عمق گند رو بفهمی کافیه…نمیدونم واس چی انقدر ناراحتی.
پاسخ: از این که دوست داشتم می توانستم بگویم یک جشن وبلاگی بی اشکال برگزار شد اما در خوشبینانه ترین حالت هم نشد که این جوری فکر کنم.
سلام مجدد
کامنتم رو دوباره خوندم و متوجه یه چیزی شدم و اینکه :
حدس میزنم که کامنت بالام سوء تفاهم ایجاد کرده باشه که همچنان در انتظار تعدیل هست (مخاطب شخص یا گروه خاصی نبود کلا عرض کردم)
به هر حال اگه دوست داری طوری تغییرش بده که سوء تفاهمش حذف شه
اگرم نه صلاح مملکت خویش خسروان دانند
موفق باشی
خوب شد من نیومدما! ولی سد آی لای میگفت که حال داد! ما که چیزی ندیدیم هر کی اومد بیرون یه خرده ایراداتی که چه عرض کنم یه کامیون ایراد گرفت!
خیلی دوست داشتم بیام ولی نیومدم! :)
خیلی ناراحت کننده ست
راستش من خودم با وجود اینکه 5 ساله تو پرشین مینویسم اما چندان دل خوشی ازش ندارم…چون یه جور حس پدرسالاری و قیم مابی بیخود توش حس می کنم…اصلا هم به روز نیست…فقط نمی دونم چرا تا بحال بهش وفادار موندم
/
هرچند رفتار نامناسبی بوده اما از ارزشهای شما چیزی کم نمی کنه(کلیشه ای بود فکر کنم!!!!) اما جدی گفتم
پاسخ: من که ارزش خاصی ندارم اما در مورد پرشین بلاگ کم کم داره بهتر می شود. هرچند هنوز فاصله بسیار زیادی با وردپرس.کام دارد.
راستی وبلاگ حقیرانه ام رو بدون اجازه تون به لینکتون آراستم
به همه چیز شبیه بود جز جسن تقدیر از وبلاگ نویسان برتر!
سلام من هم در جشن بودم حرفهایتان را تایید می کنم یک مقدار بی نظمی و بی برنامه گی مشهود بود ولی…. ایشاالله سالهای بعد بهتر باشه به شما هم تبریک میگویم.
پاسخ: ممنون
منم که همه چیز رو گفتم به خودتون . البته اون مجریه کلا خیلی شوت بود ! من اون موقع پایین بودم و منتظر که یکی از شما برید جایزتونو بگیرید . اما من خودم متوجه شدم که وبلاگ شما رو اصلا معرفی هم نکرد. بعد گفت یک فتحی و زیر لب گفت خب یک فتحی هم که نیومده هیچی .. البته فکر می کنم اینطوری بود. ولی در هر حال این که شما معرفی نشدین چیزی از ارزش های وبلاگتون و خودتون کم نمی کنه ;) منم خیلی دوست داشتم شما رو ملاقات کنم اون مجریه ما رو مراه کرد و ما هم فکر کردیم شما نیومدی …
در جواب مجید باید بگم که به من و سد آی حال داد … ولی خب برنامه که چیزی برای ما نداشت که حال بده نه جایزه نه پذیرایی آنچنانی اما همین که دوستان عزیز بلاگر رو از نزدیک دیدیم خودش به کل برنامه می ارزید.
در وهله اول مجدداً تبریک میگم بهت بابت اینکه دوم شدی (به کوری چشم اونایی که جابجات کردن!)
نمیدونم چرا همه ش یاد انتخابات دور اول ریاست جمهوری دو سال پیش می افتم و شباهت هاشون…
در وهله بعدی باید بپرسم که اونجوری که جنابعالی تبلیغ کردی برای رای دادن تو این برنامه و گذاشتن لیستی که یک فتحی توش تو رده اول بود، انتظار داری که رای خودت تو نتایج تاثیری داشته باشه؟
به غیر از خانوم لنگ دراز و البته کله گنده های توی لیست، (که یکیش شما باشی) بقیه لیست رو اصلاً اسمشون رو هم نشنیده بودم!
مشکل بعدی این بود که من چرا تو دویست تا ی اول نبودم؟!
یاد داد و بیدادهای گجمو می افتم و شلوغ بازی هاش که این برنامه رو قبول نداره!
در پایان هم باز هم موفقیت های پی در پی شما رو تبریک عرض مینمایم!
اینا رو نوشتم که ساز مخالف هم زده باشم!
پاسخ: البته یک توضیحی بدهم که فکر نمی کنم زیاد به آن مورد بستگی داشته باشد چون خیلی ها چنین مطلبی نوشتند. فکر می کنم لطف دوستان به من بیشتر بوده تا آنها وگرنه با خوب بودن زیاد مربوط نبوده :)
عجب
که اینطور
به نظر من که از همون اولش وقت تلف کنی بوده و اصلا باورم نمی شد که ملت اینقدر خودشون رو واسه هیچی خفه می کنند(ملتم بی کارنند بخدا انگار بلاگ می نویسیم که تشویق بشیم اونم پرشین بلاگ اه اه)
به نظر من فتحی(این بلاگ) جز پنج بلاگ اول ایران است …
پاسخ: هرچند تشویق شدن خوب است اما خیلی هم مهم نیست ( من در هر حال همیشه از وبلاگنویسی لذت در کنار دوستان را دارم ) اما توهین شدن آدم را اذیت می کند شدید! امیدوارم دیگر یاد بگیریم تشویق نمی کنیم ( که برای من کمترین، خیلی خوب خواهد بود ) حداقل اذیت نکنیم.
یادم رفت بگم وردپرس و عشقه
تا وردپرس هست امثال فتحی هم هستند
پاسخ: فتحی کلا به خاطر دوستان وردپرسی زنده است دیگر :)
آقا تبریک.
خیلی با حال بوود.
من به شخصه هیچ وقت فکر نمی کردم اینهمه واقعا این همه متن که همه اشم درد دل یکی هست که نه می شناسمش نه به من مربوط می شه نه از غرورش خوشم می آدوو بخونم.
طریقه ی نوشتنت خوب بود.
جادی رو هم خیلی دوست دارم.
ازصمیم قلب خوشحالم که روی سن نرفتی ( نمی دونم چرا اینو می گم چون با چیزایی که گفتی حق با شما یود اما به جورایی دوست دارم اذیتت کنم )
در هر صورت که تمایل داشتی می تونی صبر کنی و بجای داد و بی داد یه خورده سعه صدر به خرج بدی.
آقا شاید دوست ندارن تو بری اون بالا.
شاید از تیپت خوششون نمی آد.
مثل منم که از تو خوشم نمی آد.(مشکلی داشتی بیا جوابتو می دم )
پاسخ: چه مشکلی؟ کلا من کی باشم که مشکل داشته باشم :)
اما اگر تا حالا رفتار مغرورانه ای کردم عذر می خواهم. شاید باید به حساب کم خردی من گذاشت. خوشحال می شوم یک بار هم حضورا عذرخواهی کنم.
این بود نتیجه ی ساعتها صحبت کردن باهات!؟
مهندس مگه قبلا تذکر نداده بودم.
حالا هم دیر نشده، یکم چت آرشیوت رو مرور کن :)
پاسخ: مرور کرده بودم اما انگار حد تصور من کم بود. دیگر الان آبدیده شدم کامیار جان. تا باشد بتوانم از شما استفاده کنم :(
سلام
ببین اصولا نه این جشنواره ، کلا اینجور جشنواره ها ارزش ندارن . فقط به درد آشنا شدن با امثال جادی و … می خوره . اونا هم هدفشون مطرح کردن اسم پرشین بلاگه و بس / نمونه اش پارسال دیگه . حق ما هیچی ، حق نوید کاشانی رو که خوردن که …
خواستم بگم تو توی دل همه ما جا داری و موفقیتت توی آمار کمانگیر این رو ثابت می کنه .
پاسخ: با جادی که آشنا بودم. ای کاش کسان دیگری چون شما را هم می دیدم. واقعا ندیدن شما کم سعادتی است.
در مورد آمار کمانگیر اونا شانسی است. آمارش واقعی نیست :)
آخی ناراحت شدی خیلی ؟ نه
پاسخ: اگر حداقل دوستان رو می دیدم منم دیگر بقیه اش برای من مهم نبود. دقیقا 4 ساعت توی یک گوشه تنها بشینی و بدونی که دوستانت نزدیکت هستند خیلی عذاب آور است. آن هم در حالی که واقعا موقعیت مناسبی برای یک محفل نبود :(
» وبلاگ من در طول کل نظرسنجی در رده دوم بوده و به غیر از یک شاید یک روز یا دو روز که اول بود از جایش تکان نخورد. در زمان پایان نظرسنجی هم باز من دوم بودم. الان توی اعلام نهایی من سوم شدم. »
کروبی ظهر نیم ساعت رفت خوابید ….احمدی نژاد از سوم اومد دوم .. همین طور رییس جمهور شد ..
جدا از شوخی جادی هم چند روز پیش در مورد جشن گزارش کامل نوشت .. من نظرم اینه که سازمان خصوصی کوچیک تو ایران .. وقتی ناخواسته بزرگ می شن رفتارشونم شبیه دولتیها می شه … یعنی به جایی که با حقایق روبرو بشن گرفتار یه سری روابط بین خودشون می شن … به هر حال پیشرفت داره انجام می شه چه تقدیر بشه چه نشه .. امیدوارم به خاطر اشتباه بقیه ( چه از رور قصد و منظور چه بی طرفانه ) نا امید نشی … توی مملکتی به نام ایران اکثر مواقع اون چیزی که نشون می دن و تو بوق و کرنا می کنن تو خالیه …
پاسخ: اینجا من یک پله باید پایین می آمدم وگرنه آنی دالتون دوست بسیار عزیزم است و رتبه دوم واقعا برازنده اش است.
خیلی آدم ناراحت میشه وقتی کسایی کارایی میکنند که واقعا بی انصافی است. فراموش کنین و همون قرار وبلاگی را بگذارید و بعد عکس این قرار را لااقل بگذارید تا من ببینم :دی
اما بین همه متن هایی که راجع به جشن خوندم این یکی که شما نوشتین قشنگ تر و البته سوزناک تر بود!
پاسخ: انشالله با شما :)
در مورد متن هم لطف دارید. سوزناکتر شاید اما قشنگتر نبود!
خوبه که، در کل. اول تبریک میگم و دوم باز هم تبریک برای این که درسی که به نظر میاد از کل این قضیه گرفتین، واقعن ارزشش رو داره. کارتون تحسین آمیزه که خواننده هاتون می دونن. دیگه چی می خواین؟ به قول یکی از دوست ها: مرگ می خوای برو سیستان بلوچستان!!!
پاسخ: تحسین آمیز نیست. تحسین آمیز لطف دوستانی چون شماست به من. ممنون
باز شما خوب هستید.
به من گفته بودن که شما هم میرین روی سن و جایزه میبرین.
گفته بون پنج وبلاگ برتر هستین.
ولی الان یازدهم هستم!!!
نمیدونم چرا اینطوری شد!!
خیلی ضایع شدم! :)
پاسخ: ضایع چرا؟ شما عزیزتر از این حرفا هستید. این قضایا فقط برای من نبوده و خیلی های دیگر هم مشکلاتی داشتند. اما برای من یک خورده از نظر خودم بیشتر بود و خودم را حداقل بیشتر ناراحت کرد!
پسر اینجا عجب بزن بزنیه!فکر میکنم دوباره خط اتوبوسو اشتباهی سوار شدم.
ببخشید مزاحم شدم خداحافظ
پاسخ: :)
به قول فردوسی پور : با این وجود چیزی از ارزش های شما ها کم نشد :) امیدوارم در سال وبلاگی جدید موفق تر از سال پیش باشی
پاسخ: ارزش؟ کدوم ارزش؟ :)
شما هم همین طور در راه پیشرفت قدم بردارید.
این مملکت درست بشو نیست… «مملکت اسلامی، همه اش باید اسلامی باشد.»
اقای یک فتحی عزیز از نظر من شما یکی. حالا چه پرشین بلاگ اسم شما رو برای تقدیر صدا کنه یا اصلا توجهی به وردپرس نکنه !!
پاسخ: لطف دارید. واقعا ممنون
من خيلي دلم سوخت كه نيومدم
ولي مثل اينكه زيادهم بد نشد
من بيشتر دوس داشتم دوستان رو ببينم
پاسخ: ما هم دوست داشتیم اما سعادت نداشتیم.
منم با صادق موافقم.وقتي نظر سنجي به اين كشكي باشه ديگه جشن كه جاي خود دارد.
پاسخ: اما در هر حال من شرمنده شما و همسرتون شدم که نتوانستم ببینمتان :(
واقعا ناراحت شدم که نتونستم ببینمت… کم و کاستی زیاد بود ولی خب دیگه
به امید دیدار دوست من
و بازهم بهت تبریک میگم بووس
پاسخ: ویولت جان. راستش من اونجا پیش خودم گفتم یکی این پارمیدا ( دختری که 6 سالش بود ) و یکی شما انقدر آنجا بوس باران می شوید مریض شدنتان صد در صد است! از شوخی گذشته من واقعا به خاطر ندیدن شما شرمنده شدم.
سلام
پاسخ: علیک سلام :)
شما دوست داشتنی هستی فتحی عزیز
پاسخ: شیخ الشیوخ عزیز. این حرفتان با توجه به ارادت قلبی من مثل یک تعارف می ماند. سایه شما از سر وبلاگ و خود یک فتحی کم نشود :)
اول سلام.
تازه بعد از خوندن این مطلب و یه گشت و گذار تو اینترنت رسیدم به اون صفحه ی پرشین بلاگ که اسم وبلاگهای برتر رو زده. وبلاگ منم در رده ی سی و یکم یا دوم ! بود. چقدر خوب ولی اگه بنا به برگزاری جشن و این حرفا بود نباید منو خبر میکردن؟
یا شایدم قوانین چیز دیگریست! بیخیال.
عقیده دارم یه وبلاگنویس نمونه برای نوشتن یه مطلب باید خیلی کارا انجام بده. حالا بیخیال آموزش ولی شخصا از شما بعنوان یک وبلاگنویس نمونه یاد میکنم. قرار بود از وبلاگهای فارسی تقدیر بشه نه اینکه با توجه به سرویس وبلاگنویسیشون درجه بندی بشن. خوب اگه وردپرس خوبه که هست چرا نمیایم سرویسهای وبلاگنویسی وطنی رو بهتر کنیم؟ این هم دقیقا مشابه خیلی از نمونه های دیگه ای هست که تو دنیای واقعیمون باهاش درگیر هستیم. مشکل از جای دیگه ای هست. بازم بیخیال.
موفق باشید.
پاسخ: شما که سی و یکم دوم بودید. خیلی از افراد با رتبه های عالی دعوت نشدند. در مورد آن مورد هم موافقم. اما مثل اینکه قرار است به جای بهتر کردن سرویسهای وطنی که آرزوهای ماست وردپرس خراب بشود که نمی شود :)
مهم نیست. کلا از لطفتان ممنون
1فتحی عزیز! مهم این است که خواننده ای مثل من داری که هر روز صبح، صبحانه خوردن را دودر می کند و مثل خرگوش جست میزند پشت پی سی و در لیست گوگل ریدر نمی دونم چند تایی! اول وبلاگ شما را چک می کند.
پاسخ: وجود شما واقعا مهمتر است. سرافرازم می کنید.
بهر حال تبریک بسیار بابت دوم شدنتان .
سلام. متاسفانه ما هم در اون مراسم توهین آمیز حضور داشتیم! اگه دوست داشتی گزارش مربوطه رو ببین:
http://www.writeage.com/persianblog_ceremony_a_real_disaster.html
پاسخ: خواندم مطلب شما را دکتر. فکر می کنم دوست داشتم به جای خواندن شما ببینم که حداقل به شما خوش گذشته است. در هر حال شما برای ما عزیز هستید و خواهید ماند.
منم يه چيزايي در مورد اون جشن تو وبلاگم نوشتم. متعجب هم شدم كه چرا شما رو نخواستند بياييد روي سن …
پاسخ: مطلبتون رو دیدم. مهم نیست. همین که به شما خوش گذشته همه ما را خوش حال می کند :)
فتحی جان سلام.
دیدی بت گفتم، این پرشین بلاگ اینجوریه، ارزششو نداره، هی تو ازشون حمایت کردی. بت گفتم اینا هر کاری دلشون بخواد میکنن گوش ندادی، وبلاگ منم حذف کردن، 2-3 بار بشون میل زدم، ولی جواب ندادن. دیروز هم وقتی دیدم که اسم تو جزء وبلاگهای برتر نیست کلی شکه شدم، چون مطمئن بودم حتما خواهی بود. ایشالا تابستون یه قراری میزاریم، با همه هم هماهنگ میکنیم، که همدیگرو ملاقات کنیم.
از این به بعد هم اینها واست مهم نباشه، مهم این باشه که تو وبلاگتو مینویسی، طرفدارای خودتو داری و ….
موفق تر باشی.
پاسخ: وبلاگنویس خوبی نیستم اما این حرکت هم برای من عجیب بود. اگر یادت باشد یک چیزی درباره نتایج پایانی گفته بودم. این نمونه ای از آن حرف آن روز من است که خودم هم پیش بینی نمی کردم!!
همیشه موفق تر از لحظه قبلتون باشید من هم احساس موفقیت می کنم :)
فتحی جان راستش را بخواهی من از روز اول اعتقادی به این نظر سنجی نداشتم ، این سرویس اصلا اشکال داشت و توقعی هم غیر از این از اینا نمی رفت ، ولی باور کن خیلی ناراحت شدم ، فکر می کنم یک میتینگ اختصاصی برای خودمون ارزشش بیشتر از رفتن به این جشن ها و شنیدن .پرت و پلاهای اینا باشه ، پرشین بلاگ خودش چیه که جشنش چی باشه . من خودم علاقه زیادی به این نظر سنجی ها دارم ، اما نه به سبک اینا . :) مهم اینه که یک فتحی برای همه عزیزه ، همینطور خودت شروین عزیز .
پاسخ: راستش من فقط از توقع داشتن خودم در عجبم. بقیه مهم نیست. انشالله با یک میتینگ خاطرات این جشن را فراموش می کنیم. آن هم میتینگی که با حضور شما باشد. ممنون که این بار هم به من لطف دارید. واقعا شرمندم
[…] * و اما لینکها و گزارشات مرتبط (که من دیدم): ۱- جشن پرشین بلاگ ۲- گزارش ازجشن تولد ۶ سالگی پرشین بلاگ ۳- اندر جشن پرشین بلاگ ۴- گزارش مصور و لحظه به لحظه از جشن شش سالگی پرشین بلاگ ۵- گزارش جشن پرشین بلاگ ورژن ۵/۷ ۶- مراسم معرفی پرشین بلاگ به صد وبلاگ نویس برتر! ۷- در جلسه ششمین سالگرد تولد پرشین بلاگ چه گذشت؟ ۸- پراکنده هایی از جشن ۹- جشن تولد پرشین بلاگ ۱۰-گل سرسبد سوتیهای مراسم ۱۱- جشن پرشین بلاگ، من بودم اما تقدیر نبود […]
خيلي عجيبه من ديروز 2 تا نظر گذاشتم توي اين پست و الان كه اومدم و چك كردم ديدم هنوز نوشته در انتظار تعديل !!!
علتش نمي دونم چيه ؟
پاسخ: به علت بالا بودن تعداد کامنتها و پایین بودن میزان برق جیره ما :) من نتوانسته بودم تائید کنم. شرمنده
سلام
نوشته زيباي شما را خواندم و كلامتان بر دلمان نشست ! نوعي پدرگونه برايم نوشتيد . نميدانم چرا شما را در چهره مردي هم سن و سال پدرم حس ميكنم ! شايد اين دو روز بيشترين مطلبي كه خوانده باشم مربوط به جشن پرشين بلاگ باشد . گويا اين بار هم بلاگر ها تنها بازنده ميدان بودند !
فكر در سرمان مي جوشد . تمايل اگر داريد به من خبر بدهيد تا مطرح كنم و نظرتان را جويا بشوم
والسلام
پاسخ: خدا سایه پدرتان را برای شما حفظ کند. هر چند مشاور خوبی نیستم اما لذت شنیدن حرفهای شما برام جالب خواهد بود.
سلام
اٍعمال سلایق شخصی و تقدم دادن اون به نظر سنجی جمعی آفت بزرگیه که پرشین بلاگ رو هم گرفتار کرده متاسفانه! ولی خب محبوب بودن که به این چیزا (جشن و تقدیر) نیست. همیشه موفق باشین (:
خوشحالم که از اول در این انتخاب کشکی پرشین بلاگ شرکت نکردم و شان و عظمت و شکوت وردپرس رو حفظ کردم.
ایول به خودم :D
پاسخ: البته گجموجان این نظرسنجی به این صورت بود که هر کس رای می آورد اسمش بدون دخالت وبلاگنویس وارد لیست می شد و اسم شما هم بود در لیست اما فکر کنم زیاد رای نیاورده بودید چون توی صفحه سوم اسمتون بود. در هر حال الان فکر نمی کنم مثلا من و دکتر مزیدی و بامدادی که جزو 10 وبلاگ اول بودیم اعتبار وردپرس رو خراب کرده باشیم :)
برادر ما که بچه نداریم البته…اما تبریکت یکم کنایه داشت…
پاسخ: جوابتون رو خصوصی برای شما دادم. اصلا این طور نیست و تبریک خاص عرض می کنم.
سلام دوست عزیز ، مهم اینکه ما وبلاگ شما رو دوست داریم و بهش سر میزنیم .
پاسخ: این که لطف شما را می رساند :)
من میدونستم دقیقآ این جریان ها پیش میاد واسه همین همون روز های اول به کل کشیدم کنار و جشن هم شرکت نکردم. من فکر نمیکردم شما و جادی هم شرکت کنید.
از اون نظر سنجی دیگه تا آخرش معلوم بود چیه دیگه….
پرشین بلاگ میخواد کل وبلاگستان فارسی رو به نام خودش بزنه ، من و شما نباید بذاریم….
دو بار که از این جشن ها راه بندازن کسی نره حساب کار میاد دستشون میشینن سر جاشون….
قربانت
مطمئنم که اعتبار وردپرس رو خراب نکردید اما اعتبار و منزلت و شخصیت دوست داشتنی خودتون رو ، چی؟
توهین به شما و آقای مزیدی و بامدادی و….. یعنی توهین به شخصیت تک تک ما .
پاسخ: این که از بزرگ منشی شماست. البته ما دوست داریم بیشتر در خدمت شما باشیم اما سعادت نداریم. نمی پرسم چرا چون طاقت شنیدن جوابش را ندارم :)
بیخیالش!
متاسفانه در حال حاضر دنیای مجازی اینترنت با دنیای واقعی خیلی تفاوت داره…
دیگه تفاوت رتبه و آمار رو هم بهش اضافه کن…
دنیای مجازی رو عشق است دنیای حقیقی که همش ضد حاله!
پاسخ: ممنون موری جان. حرفهایت حس خوبی به آدم می دهد :)
خوشم میاد که خیلی باهوشی و از قبل هم می دونی که می خوام چی بگم که می فرمایید :
نمی پرسم چرا چون طاقت شنیدن جوابش رو ندارم ، بنابراین جواب اون سوالی که جرات نداشتی بپرسی :) اون چیزیه که خودت میدونی و منم میدونم :D
پاسخ: این جورها هم نیست. خواستم کدورتی نداشته باشیم وگرنه اگر هر چیزی مایل هستید بنویسید. غرقه از آب نترسد :)
یکی یه دونه فتحی عزیز
ای رنج کشیده
ای ظلم دیده
ای جفا چشیده
ای اوف شده
من شما را لینک کردم
به وبلاگ من سر بزنید
ومرا راهنمایی کنید
please
i need you
سلام . . . . .
دیروز داشتم شاتوت(تلخ نوشته های یک مشهدی)رو میخوندم اونم گلایه کرده بود!….
به نظر من این موضوع رو باید از دو جهت دید:
یکی اینکه هر کسی منافع خودش رو می بینه برای همین شما رو صدا نکردن تا از وردپرس حرفی نزنید!……..
یکی دیگه اینکه پس چرا دعوتتون کردن؟!!!
اگر بخواهیم ایرانی فکر کنیم که گزینه ای جز اولی نمیشه ولی اگر از منظر یک آدم بی طرف نگاه کنیم باید بگیم که اگر نمیخواستن ازتون تقدیر کنن (…) خوردن که دعوتتون کردن!!!!!!
و در مورد تدارکات , نحوه ی سرویس دهی و پذیرایی و ….(منظورم قضیه صندلیاست!) نباید از هیچ دریچه ای به این قضیه نگاه کرد چون اینجا ایرانه!…..
پاسخ: مسئولانشان می گویند این یک اشتباه بوده که من به روی سن دعوت نشدم. در هر حال این جوری گفتن کمترناراحتم می کند تا اینکه بگویند به خاطر وردپرسی بودن احیانا دعوت نشدم.
سن و سالم چنین اجازه ای رو بهم نمیده که از کسی کدورتی داشته باشم! تازه اونم از شخص محترمی چون شما .
در هر حال متشــــــــــــکرم از اینکه وقتت رو واسه جواب دادن به کامنت هام گذاشتی چون خودم شخصاً میدونم که سخت و وقت گیره.
خوشحالم که دریافتم کدورتی در بین نیست.
پاسخ: گجمو جان کدورت داشتن به سن و سال نیست به شخصیت است. مکدر نبودن خودتان را به سن و سال ربط ندهید چون شما برای ما جوان و سرزنده اید. حداقل من که به شخصا به جای ظاهر به رفتارتون دوست دارم توجه کنم.
کامنتهای یک دوست از طلا هم ارزشمندتره اما وقت هم قیمت طلاست. من کامنتهای شما را انتخاب می کنم تا وقت :)